ابن ثلجی
اِبْنِ ثَلْجی، ابوعبدالله محمدبن شجاع (181-266 ق/ 797- 880 م)، فقيه و محدث حنفی در بغداد. علت اشتهارش به ثلجی انتساب وی به جدش «ثلج» است (سمعانی، 3/ 144). او فقه را نزد حسن بن زياد لؤلؤی آموخت و از پيشوايان فقهی زمان خود شد (ابن تغری بردی، 3/ 42). از يحيی بن آدم، اسماعيل بن علية، ابی اُسامة، وُكيع، عبيدالله ابن موسی و محمد بن عمر واقدی حديث نقل كرده است. از ميان كسانی كه از ابنثلجی نقل حديث كردهاند میتوان از يعقوب بن شيبه و نوهاش محمد بن احمد، عبدالوهاب بن ابی حية، عبدالله بن احمد بن ثابت بزاز نام برد (خطيب، 5/ 305).
در روزگار ابن ثلجی بحث حدوث و قدم قرآن به شدت در ميان مسلمانان مطرح بود و بنابر روايت ذهبی ( ميزان الاعتدال، 3/ 578) وی به مخلوق بودن قرآن اعتقاد داشت، ولی همو در جای ديگر ( سير اعلام النبلاء، 12/ 380) میگويد كه ابن ثلجی در اين مسأله نظر خاصی نداشت.
ابنثلجی به زهد و پارسايی و مهارت بسيار در فقه و حديث ستوده شده است (ابن ابیالوفاء، 2/ 60)، ولی قواريری، ابوالفتح ازْدی (نک : ابن جوزی، الضعفاء و المتروكين، 2/ 70)، ابن عدی (6/ 2293) و ذهبی ( العبر، 1/ 382) او را غيرثقه دانستهاند. به گفتۀ ابن نديم (ص 259) او به معتزله گرايش داشت. مذهب فقهی ابوحنيفه را نيز شرح و بسط داد و دلايل بسيار برای تقويت آراء و فتاوی فقه حنفی اقامه نمود. نسبت به امام شافعی نظر مساعدی نداشت، ولی به هنگام مرگ از او ستايش كرد و گفت كه در مورد او از نظر خود عدول كرده است (ابن عدی، 6/ 2292). احمد بن حنبل با او سخت مخالف بود و در نكوهش او تا حد تكفير اصرار میورزيد و هنگامی كه متوكل، خليفۀ عباسی در مورد ابن ثلجی برای تصدی امر قضا از او سؤال كرد، ابن حنبل وی را شايستۀ اين مقام ندانست (ابن جوزی، المنتظم، 5/ 58). به گفتۀ بغدادی (همانجا) ابن ثلجی در 4 ذيحجۀ 266 ق، در حال سجده درگذشت و او را، چنانكه وصيت كرده بود، در خانهاش كه در جوار مسجد بود دفن كردند. ابننديم (ص 260) تاريخ درگذشت او را 257 ق ذكر كرده است. آثار ابن ثلجی عبارتند از: تصحيح الآثار؛ النوادر فی الفروع؛ الكبير؛ كتاب المضاربة (همو، 260)؛ كتاب الكفارات (حاجی خليفه، 2/ 1453، 1459)؛ مناسك (ذهبی، سير اعلام النبلاء، 12/ 380)؛ الرد علی المشبهة (ابن ابی الوفاء، 2/ 61). از اين آثار اطلاعی در دست نيست، ولی به گفتۀ سزگين مطالب بسياری از كتابهای او را مؤلفان حنفی متأخر در آثار خود جای دادهاند (1(3)/ 85).
مآخذ
ابن ابی الوفاء، عبدالقادر بن محمد، الجواهر المضيئة، حيدرآباد دكن، 1332 ق/ 1914 م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، الضعفاء و المتروكين، به كوشش ابوالفداء عبدالله قاضی، بيروت، 1986 م؛ همو، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1357 ق/ 1938 م؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل فی ضعفاء الرجال، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ ابن نديم، الفهرست؛ حاجی خليفه، كشف الظنون، استانبول، 1941 م؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق/ 1930 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و صالح السمر، بيروت، 1404 ق/ 1984 م؛ همو، العبر، به كوشش محمد زغلول، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ همو، ميزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1386 ق/ 1966 م؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربی، ترجمۀ محمود فهمی حجازی، رياض، 1403 ق/ 1983 م؛ سمعانی، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالرحمن معلمی يمانی، حيدرآباد، 1383 ق/ 1963 م.